نویسندگی چیست
نویسندگی چیست؟
دریادداشت زیر در باب نویسندگی چیست؟ حس و حالی را با زبان ادبی مطرح می کنیم.
اطرافم از همهمه وحرفهای ناگفته پر است.
وقتی با دقت به آنها می نگرم هر کدام داستانی در پس ذهنم ایجاد می کنند.
در خیابان راه می روم…
چهره ها از حرف ها و حالت روحی برگرفته از شرایط زندگی و اجتماعی لبریزند.
خانمی دست بچه اش را در دست گرفته و از کنارم رد می شود.
صورتشان را کامل و واضح نمی بینم ولی می دانم هر کدام ماجرایی را دنبال می کنند.
از روبرو پیرمردی عصا به دست سلانه سلانه می آید.
خوب که نگاه می کنم فرتوتی صورتش نشان از خط وخال و تجربیات زندگی است.گویی با دیدنش حرف هایش را می شنوم.
مغازه داری مقابل مغازه اش با مشتری بر سر قیمت چانه می زند.
هر کدام از آن ها با مسائلی دست و پنجه نرم می کنند . و داستان هر کدامشان بر گرفته از شرایط اجتماع، گاه شبیه
و گاه متفاوت ازهم است و… .
تفاوتهای فهم کلامی من را به تامل و سکوت وا میدارد.
انسان با یک کلمه سقوط می کند و با یک کلمه به صعود. کلمه می تواند ما را مشتاق و امیدوار کند، مثل «دوستت دارم»، یا ما را ویران
و از درون تهی سازد مثل “از تو بیزارم.
ما را تلخ و سرد نماید مثل “خسته ام” و باعث سبزی ما شود مانند «خوشحالم».
هم چنین می تواند ما را زیبا و عزیز سازد چون : “سپاس گزارم” ، یا سست و ناتوان سازد مثل”نمی توانم”
یا این که پیش برنده باشد، مانند «ایمان دارم» خاموش و ساکت کند.
چگونه نویسندگی بیاموزیم؟
من می توانم به این درون پر التهاب را نظم ببخشم. در همان لحظه جرقه ای در ذهنم شعله ور می شود .
حالا که نمی توانم کلامم را با فراغ بال بیان کنم زیرا ممکن است ،واکنشهایی را در دیگران ایجاد کند.
پس می نویسم.
دیگر می دانم که نوشتن مرا رها کرده و دیگران را آزرده خاطر نخواهد ساخت .
کاغذ و قلم هم مرا به قضاوت نخواهند نشست.
گاها همه چیز را نمی توانم با کلام بیان کرد.
حتی گاهی نمیشود در بهترین نوعش به دیگران آنچنان که خود انتظار دارم، به زبان بیاورم.
پس باید قلم به دست بگیرم و بنوسم.
حال چگونه بنویسیم؟
با خوب دیدن و خوب شنیدن،کلمه ها در ضمیر ذهنم در کنار هم قرار می گیرند .حال با کنار هم آوردن آنها جملات از پس هم خواهند آمد .
وچقدر احساس آرامش خوبی دارم.
قلم را به دست می گیرم و جملات را به دنبال هم بر روی کاغذ جاری می کنم.
هر چند کم و محدود و هر چند ضعیف و پیش پا افتاده …
و هر چند بدون پیروی از قواعد دستوری وبدون آموزش نوشتاری می نویسم ولی مینویسم .
تا بتوانم دوباره و دوباره این درون آکنده از التهاب را التیام بخشم.
این مخدر آرام بخش بدون هیچ دردسری از من نویسنده ای مبتدی ساخته که لااقل تصاویر ذهنی بر آمده از
حالات درونیم را وا گویه کنان از صفحه ذهن بر صفحه سفید کاغذ جاری نمایم .
وقتی غمگینم تصویر ذهنیم مه گرفته وتیره و به رنگ دودیست، با نوشتن،
این صفحه کدر را کمی شفاف می کنم ،وقتی نگرانم و استرس امانم را بریده، تصویر ذهنیم مشوش و خط خطی ست .
و این نوشتن است که کمک می کند این خطوط معوج کمی صاف ویکدست تر شود .
زمانی که عصبانیم و از خشم می خواهم زمان را به زمین بدوزم، برگردان ذهنی من پر از تب وتاب و به رنگ سرخ و ملتهب است.
و من باز، با نوشتن و گاه خط زدن بر روی کلمات وحتی پاره کردن کاغذ و دوباره نویسی خود را تخلیه و آرام می سازم.
و این حالات درونی از شادی تا غم گرفته و تا….
هم چنان در همه آدمیان و اجتماعی که در آن زندگی می کنیم به وفور یافت می شود وبا ترکیب با عوامل بیرونی،
دیدگاه ها و انگیزه ها نوشتن را آغاز می کنم.
نگارش چیست؟
نگارش، همراه کردن کلمات است .
که با جان و دل به هم آمیخته شده و راه آموختن ، مبارزه کردن و قوی شدن را برایم هموارتر می کند .
کلمات از ذهنم بر روی صفحه سفید کاغذ لغزیدند و جا گرفتند .
کمی از بار دوشم کاسته شد، اندکی آرام شدم.
من توانستم بنویسم گرچه همه نکات نوشتاری را رعایت نکرده ام .اما یک نویسنده مبتدی شدم که راهی را هر چند
مشکل پیش روی خودم قرار دادم.
اما اگر به همین راحتی نوشتم می توانم آن را به راحتی ارائه بدهم ؟
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.